جدول جو
جدول جو

معنی گوم بزوئن - جستجوی لغت در جدول جو

گوم بزوئن
پا زدن به چوب کارگاه بافندگی قدیمی را گویند که باعث بافتن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

جوش زدن در اثر سوزش عرق
فرهنگ گویش مازندرانی
بلع ناگهانی، یک لقمه کردن غذا
فرهنگ گویش مازندرانی
باران کوتاه مدت، نم زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
خود را کنار کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
وا دادن، رد کردن، پس زدن، باد زدن وزیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
برخورد کردن، جنگیدن دو گوسفند نر با هم
فرهنگ گویش مازندرانی
گره زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
جرقه، نور متناوب، سوسو زدن نور، به وسیله ی سوزن چیزی را شکافتن
فرهنگ گویش مازندرانی
بوی بد غذا، بوی غذای مانده، فاسد شده
فرهنگ گویش مازندرانی
از خود بی خود شدن، پریدن عقل از سر گیج و منگ شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
رویش جوانه، جوانه زدن درخت
فرهنگ گویش مازندرانی
مو بر بدن سیخ شدن، نق زدن، اعتراض کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
گاز بزرگ زدن، حمله ی گوشتخواران بزرگ با دندان های تیز و
فرهنگ گویش مازندرانی
دوخت و دوز کردن با سوزن
فرهنگ گویش مازندرانی
واژه ای تحقیرآمیز
فرهنگ گویش مازندرانی
توده کردن، روی هم ریختن، انباشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
گاز زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
دو پارچه را با نخ و سوزن به هم وصل کردن و کوک های درشت زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
دام داران ظروف محتوی شیر دوشیده را پس از انتقال به ظرفی دیگر
فرهنگ گویش مازندرانی
کپک زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
سورچرانی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
جوانه زدن، از درخت صاف بالا رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
چرخیدن، دور زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
جهت پاسخ منفی شانه ها را بالا انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
ایستاده در یک جاماندن، توقف پرنده در جایی، جوانه زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
تنوره انداختن، بلند شدن موج حرارت گرما از منبع آن، بوی
فرهنگ گویش مازندرانی
ریسیدن، تاباندن طناب و الیاف گیاهی
فرهنگ گویش مازندرانی
تلمبه زدن، تبدیل ماست به دوغ و کره
فرهنگ گویش مازندرانی
گاو نر و ماده را در وضعیت جفت گیری قرار دادن، زمین را کشت
فرهنگ گویش مازندرانی